موضوع انشا : اگر من رئیس جمهور بودم ...
همین اول صبحی صدای افغانی ها گوش روستا را پر کرده ،هر وقت سر و صدا می کنند یعنی اینکه خواب نیستند و دارند مدرسه کار می کنند. مهدی می گوید مدرسه نو خیلی قشنگ می شود تازه دیم (مادرم) میگه طارمه (سایه بان ) هم داره . مهران که با چشمهای پف کرده اش دفتر مشقش در می آورد، حسین می گوید :مجبوری شب ها تا ساعت ۱۲ بیدار باشی ! پریسا که قرآن دارد از روی سوره ها می خواند و نماز خواندن هم یاد گرفته است و امسال باید جشن تکلیف برایش بگیریم . می گوید :اجازه من شب ها تا شام می خورم می خوابم. صبح زود هم بلند می شوم و نماز می خوانم با چادر گل گلی ام .
حسین که انشا می خواند کلاس ساکت می شود ،مهران گوش می کند،مهدی حرف نمی زدند و پریسا هم فقط به دفتر انشا حسین زل می زند .
موضوع انشا اگر من رئیس جمهور بودم ...:
« اگر من رئیس جمهور بودم به مردم فقیر کمک می کردم و نمی گذاشتم که در کشورم کسی فقیر باشدو به تمامی روستاها کمک می کردم .و راه های روستایی را آسفالت می کردم و به روستاها آب و برق و تلفن می کشیدم تا مردم روستا ها هم بتوانند مثل مردم شهرها زندگی راحتی داشته باشند.اگر من رئیس جمهور بودم بین تمام کشورها صلح برقرار می کردم و نمی گذاشتم که کشورهای قدرتمند به کشورهای ضعیف حمله کنند. و مردم بی دفاع و کودکان بی گناه را با بمب و موشک بکشندو آب و خاک کشورهای فقیر بگیرند.من دلم می خواهد که تمام کشورها با هم دوست باشند و با هم زندگی خوبی داشته باشند.حالا یک نصیحت دارم به تمام رئیس جمهورهای دنیا هر انسانی حق زندگی دارد چرا عده ای از انسان ها کشته بشوند.مثلا چرا هم سن و سالهای من در فلسطین و عراق کشته بشوند. به نظر من به کشورهای ضعیف حمله کردن و مردم بی گناه را کشتن هنر نیست اگر راست می گویند بیایند با هم زندگی کنند و نیازهای همدیگر را برطرف کنند. من امیدوارم که تمامی کشورها با هم دوست بشوندو دیگر در دنیا هیچ جنگی نباشد... پایان»

