" شعرانی فکری سی خوت ات نکردن !"

اینجا همه چیز عوض شده است!

بچه‌های قدیمی مدرسه حالا توی واتس‌اَپ «(WhatsApp) ‏ یک سرویس پیام رسانی (چت) برای تلفن‌های همراه است» گروه بچه‌های مدرسه کالو را تشکیل داده‌اند و از خاطرات مدرسه‌شان می‌نویسند!

- نمی‌دانم حاج عباس آلزایمر گرفته یا آلزایمر حاج عباس را گرفته؛ فقط می‌دانم مرا می‌شناسد. می‌داند من معلم نوه‌هایش هستم و سال هاست با روستایشان زندگی می‌کنم. البته بعضی وقت‌ها با اینکه من ازدواج کرده‌ام دوباره می‌پرسد: «شعرانی فکری سی خوت‌ات نکردن!» (شعرانی فکری برای خودت نکرده‌ای؟)

- سمانه حوصله‌اش سر می‌رود، چقدر با هم تک و تنها حرف بزنیم. دوست می‌خواهد، رفیق زنگ ورزش می‌خواهد. شهرت مدرسه به دادمان رسیده، بعضی وقت‌ها ماشین‌هایی که در جاده اصلی تابلو کالو را می‌بینند راه‌شان را به فرعی روستا کج می‌کنند و می‌آیند احوال مدرسه کالو را می‌پرسند. مردُم‌اند خُب، لطف دارند...

- بعضی‌ها حرف‌ها، بعضی وقت‌ها ناراحتم می‌کند. آدم خونسردی هستم به دنبال حرف‌ها نیستم اما من هم انسان هستم و ناراحتی و غصه حرف‌ها خوردن در خونم است.

حرف می‌زنند که چرا مدرسه و امکانات برای یک دانش آموز!؟ و من پاسخ می‌دهم: آیا سمانه و سمانه‌ها به جرم اینکه روستایشان دانش آموز دیگری ندارد باید قید مدرسه را بزنند!؟ آیا امکانات برای انتقال دانش آموزان روستاهای کم جمعیت به مدارس پرجمعیت فراهم کرده‌ایم؟ مدارس روستایی در مقابل هزینه‌هایی که به راحتی به هدر می‌رود آیا می‌شود نام هزینه بر، بر مدارس گذاشت؟

سرانه مدرسه کالو امسال براساس نُرم دانش آموزی ۱۹۰۰ تومان است! مدرسه هم که یک خیر مدرسه ساز به دلخواه خودش و برای ثواب دنیا و آخرتش ساخته است. حقوق من معلم هم معلوم و مشخص (اگر کرامت انسانی معلم بودنم به خطر نمی‌افتاد مبلغش را می‌گفتم!).

حالا ما چه باری بر دوش کشورمان داشته‌ایم!؟

گناه من چیست که هشت سال از بهترین روزهای زندگی‌ام را در راه خدمت به مردم روستا گذاشتم و تمام توانم را برای سربلندی ایران عزیرم به خدمت گرفته‌ام.

شهرت مدرسه کالو را پُلی برای آمال و آرزوهای خودم نکرده‌ام. خدایا تو شاهدی در کنار مدرسه‌ام در کمک به مدارس همجوار  دیگر کوتاهی نکرده‌ام و برای خودم کیسه‌ای ندوخته‌ام.

دست آموزش و پرورش درد نکند، خوشحالم که مُدیرکل آموزش و پرورش استانم با افتخار می‌گوید سیزده مدرسه زیر سه دانش آموز در این استان وجود دارد و خوشحالم در ایران اسلامی بُزرگ ۷۸۳۷ مدرسه ابتدایی کمتر از ۱۰ دانش آموز وجود دارد.

بگذار حرف بزنند، بگذار ناراحتم کنند اما من برای همیشه می‌خواهم معلم بمانم؛ معلم روستا...

یک سمانه مانده است ...!

بسم الله

بچه ها بزرگ شده اند ؛حمیده ،حسین ،پریسا ،مهدی،محمد رضا و امیر رضا به راهنمایی و دبیرستان رفته اند ؛سال های دیگر باید جشن دانشجو شدن شان را در مدرسه برگزار کنیم ...

*مهرماه 88

حالا بعد از سال ها ،تنها یک سمانه مانده است . سمانه کلاس دوم است ...

*اول مهر 92