حسینیه کالو...

بسم الله

حسینیه «حاج عباس - کالو»خیلی معروف است! شب ها که می شود جای سوزن‌انداختن نیست. خیلی‌ها می‌آیند، چه «کالویی»هایی که از کالو رفته اند شهر و چه مردمی که از شهر به کالو می آیند.

حسینیه کالو قدمتش به بیش از نیم قرن میرسد  ـ بچه ها ی کالو که قبلا مدرسه نداشتند توی همین حسینیه درس می خواندند . اولین جایی که برای اولین بار در کالو دیدم همین جاست همین حسینیه...

روضه خوان حسینیه کالو یکی از مشهورترین امام جمعه های جنوب استان بوشهر است.

حسینیه حاج عباس هر شب برای مهمان های "امام حسین (ع)" شام می دهد. پریسا می گوید: "آقا اجازه ! باباهایمان نذر کرده اند ،در کنار تورهایی که برای صید ماهی به دریا می اندازند یک تور را برای اینکه هزینه های "حسینیه " کالو " تامین شود ،به دریا می اندازند - بابایم می گوید توری که برای امام می اندازیم همیشه پُر تر از تورهای دیگر است ."

خیلی ها به "حسینیه کالو "اعتقاد دارند و به منبرش دخیل می بندند و شام اش را برای  تبرک و هدیه بر می دارند.

التماس دعا

حاج معلم کالو !

برداشت اول

پریسا از روی درس هشتم کتاب بنویسم اش " خدمت به مردم ،عبادت است " بلند می خواند .

" چه بسیار مردان و زنان گم نامی که عاشقانه و دل سوزانه تلاش می کنند و صادقانه و پر شور برای آبادانی این کشور می کوشند "

" هم اکنون نیز در همه جای این سرزمین پهناور،نیکوکاران و خدمت گزاران ،بی هیچ چشم داشتی ،به سعادت و سلامت و پیشرفت فرزندان ایران بزرگ می اندیشند. و در این راه از هیچ تلاشی فرو گزار نمی کنند .

آیا مدرسه هایی را که خیّرین مدرسه ساز برای دوستان شما ساخته اند،دیده اید؟ شاید شما هم در یکی از این مدارس درس بخوانید . این انسان های نیکوکار  و دل سوز را اگر در زمین کسی نشناسد ،در آسمان ،فرشتگان آن ها را می شناسند. "

برداشت دوم 

چند هفته پیش _تهران _ توی  جشنواره خیرین مدرسه ساز  جایزه ام را هدیه می دهم برای کمک به مدرسه سازی کشور _ خانم خیر مدرسه سازی بلند  می شود و می گوید : معلم کالو باید شود حاج معلم کالو ! من معلم کالو را حاجی می کنم ،می فرستمش حج ...

 


پ.ن ۰۱ : پنج شنبه هفته گذشته مهمان کلاس درس هوشمند تربیت معلم دخترانه ـ بوشهر بودم . رفتن آموزش و پرورش به سمت تکنولوژی های روز نوید آور روزهای خوبی برای آموزش و پرورش است . به گفته رییس  اداره فن آوری اداره کل آموزش و پرورش استان بوشهر تا پایان سال بیش از دویست کلاس درس هوشمند توی استان بوشهر افتتاح میشه ...

مدرسه ما !

امسال باران نمی آید ـ اخبار گرفته ـ تلویزیون ـ پس اجازه ، فردا برویم گردش ! امیر رضا که امروز کفش نو خریده برای خودش این ها را می گوید هی توی کلاس .

گفته ام هر وقت هوا خوب شود ،بارانی بارید دل مان را ور می داریم میریم گردش برای خودمان . بی خیال دنیا ! و امیر رضا که جمله نویسی کتاب بنویسیم اش را تمام کرده، مانده که اگر بارانی نبارید تکلیف گردش علمی شان چه می شود !

سمانه که  هنوز سنش به مدرسه رسیدن نرسیده ،بعضی وقت ها دفتر نقاشی اش را بر می دارد می آید پیش بچه ها . ناخن هایش را می جود و سرفه ای می کند : آقا اجازه بیا توی دفتر نقاشی ام عکس عروس داماد بکش !

سمانه زارعی !

زنگ آخر است ـ عکسی از مدرسه را گذاشته ام جلوی بچه ها ـ می خواهم با مدرسه مان جمله بسازند.  همیشه گفته ام قدر و موهبت مدرسه شان را بدانند .

پریسا : من مدرسه مان را خیلی دوست دارم .

حلیمه : مدرسه ی ما چرخ خیاطی و کامپیوتر دارد !

محمد رضا : ما مدرسه ی خوب و زیبایی داریم .

مهدی : مدرسه ما یک نیکوکار بوشهری ساخته است .