روز سیاه بندر .....

تو را دوست داشتم برای موجهایت !تو را دوست داشتم برای خروشانی ات !تو را دوست داشتم برای اینکه تنها آرامش دهنده زخمهایم بودی !تو را عشق بود چون پدرم را همیشه میزبان بودی !تو را عشق بود چون پدرانمان را به تو سپرده بودیم !تو را برای همیشه دوست داشتم اما .............

تو را دیگر دوست ندارم چون اینبار میزبان خوبی برای جاشوهایت نبودی !با تو هستم روزی حلال خانواده های بندر !با تو ای مرهم زخمهای کهنه  !تو ای زیبایی بندر کوچک ما ......

دریا چه کردی با جلیل ،قاسم و موسی !شرمت باد چه جوابی برای خانواده های آنها داری ! پدر همیشه از خاطرات دریا  می گفت ،از طوفانها و سنگ دلی ها او تا مهربانی هایش !اما امروز دیگر قصه نبود ،جلیل ،قاسم و موسی به دریا می روند اما هوای طوفانی قایق آنها را سرنگون می کندو آنها را به اعماق دریا می برد !بندر در نگرانی و دلهره به سر می برد . مادر موسی که وضعیت روحی خوبی ندارد ، بعد خواندن نماز صبح از غم از دست دادن پسرش جان را به جان آفرین تسلیم می کند و می رود تا از موسایش عقب نماند ! سه روز می گذرد و در بعد از ظهر روز جمعه پس از سه روز جسد آنها به ساحل بر می گردد و بندر کوچک ما در سوگ آنها سیاه پوش می شود ...........

 

خدایا تو  بزرگی ..............

*عکس جاده ساحلی بوشهر *

تو همایی ،همای گردون سیر              من سحابم ،سحاب گهر بار 

تو خـــداوند چشم سیـاری                  من خــداوند خامـه ســـمار   

                                                                       (رهی معیری ) 

دو جهانگرد اسپانیایی مهیمان بندر کوچک ما ...........................

امروز Aurora وRoben  از کشور باسک (اسپانیا) میهمان بندر کوچک ما بودند.آنها  با دوچرخه میخواهند دور دنیا را بگردند . از مهیمان نوازی ایرانیان حسابی تعریف می کردند !همانطور که ازرانندگی آنهاحسابی شاکی بودند .

گفت و گو من با آنها و عکسها را در ادامه مطلب ببینید ......

پ.ن ۰۱: تولد ،تولد ،تولدت مبارک .....

ادامه نوشته

خانم راکعی ،بوشهر خرابه نبود ...(گزارش تصویری من از دومین سالگرد بدرود منوچهر آتشی)

نام است که نسلم را بر پا می دارد

و فرزندانم

که مادر باغ می زایدشان

همه سرو نام خواهند داشت ...

.................................................................................

لینک عکسها در دوربین دات نت

بوشهر حال وهوایی دیگر داشت ،همه یاران آتشی آمده بود از بزرگ به کوچک ،آنها آمده بودند تا بگویند خانم راکعی (مدیر خانه شاعران ایران) بوشهر خرابه نبود ! *( ادامه عکسهای من رو اینجا ببینید .)   

* راکعی در گفت و گو با خبرگزاری مهر گفته بود :صلاح نیست که او (قیصر امین پور) هم مانند منوچهر آتشی در یک خرابه دفن شود و همانجا بماند؟  

کمی تا قسمتی خصوصی نامه !:

دو روز در کلاس عکاسی خبری استاد بهمن جلالی شرکت کردم ،این کلاسها در خانه مطبوعات بوشهر برگزار می شد و خیلی چیزها رو از استاد یاد گرفتم ! چیزهایی که تا حالا آنها رو دیده بودم اما ندیده بودم!

پ.ن ۰۱: از سکوت وبلاگ نویسان بوشهری درگرامیداشت دومین سالگرد بدرود منوچهر آتشی شگفت زده ام !  از روزی روزگاری  که یادی کرد متشکرم .

پ.ن۰۲: استاد جلالی  گفته درسش امتحان نداره !اما باید از یک سوژه ۱۰ عکس بگیریم !خیلی دارم روش فکر می کنم  .

پ.ن ۰۳: از بچه های دیری دانشگاه خلیج فارس بوشهر که یه شبی مزاحمشون بودم بابت اسکان ممنونم (اینو نوشتم تا دفعه دیگه هم هوامو داشته باشند  )                         

ادامه نوشته